تولید و پخش مانتو، پالتو و بارانی عمده | پخش و فروش عمده و تک مانتو، پالتو و بارانی در وبلاگ لیلا

تولید و پخش مانتو، پالتو و بارانی عمده | پخش و فروش عمده و تک مانتو، پالتو و بارانی در وبلاگ لیلا

تولید و پخش مانتو، پالتو و بارانی عمده | پخش و فروش عمده و تک مانتو، پالتو و بارانی در وبلاگ لیلا

تولید و پخش مانتو، پالتو و بارانی عمده | پخش و فروش عمده و تک مانتو، پالتو و بارانی در وبلاگ لیلا

باشگاه استقلال به دنبال جذب تیم دسته اولی فوتبال مهاجم

باشگاه استقلال به دنبال جذب تیم دسته اولی فوتبال مهاجم خونه‌به‌خونه

باشگاه استقلال به دنبال جذب مهاجم تیم دسته اولی فوتبال خونه‌به‌خونه بابل است.

خبرگزاری میزان: باشگاه استقلال تهران که می‌خواهد تیمش را برای فصل آینده تقویت کند و تا الان با یکی، دو بازیکن به توافقات اولیه هم رسیده، قصد دارد یک بازیکن دیگر را هم به خدمت بگیرد.

استقلالی‌ها به دنبال جذب روح‌الله باقری، مهاجم تیم خونه‌به‌خونه بابل است و می‌خواهد تمام سعی خود را برای جذب وی انجام دهد.

یک شب هایی هم هست ...

 

یک شب هایی هم هست ..

 
یک شب هایی هم هست
دستت به قلم نمیرود!
اسم این شب ها را گذاشته ام...
شبی که واژه سرگردان است.....!
باید تو باشی...
بنشینی روبه روی ام..!
خیره شوی به من!
تا بنویسم طرز نگاه کردنت را!
تا این واژه های سرگردان کمی آرام بگیرند!!
میشود کمی  هم لبخند بزنی؟!
گناه دارند کلمات بیچاره!!
بس که از نبودنت نوشتمشان رنگ باخته اند...
میخواهم با قلم و کاغذ مست کنم!
با واژه ها سماع کنم!!
فقط مانده ام با چشمانت چه کنم..؟
میشود چشمانت انتشارات نوشته هایم باشند...؟
و در صفحه اول بنویسم تقدیم به عطر تنت.....؟
میشود....؟
میخواهم از آمدن بنویسم....
از ماندن....
از بودن...
میشود بیایی و بمانی و نروی؟
 
 
#علی سلطانی

زیادی بودم

زیادی بودم

 
 
این خصلت آدمیزاد است
هر چیزی را زیاد داشته باشد
دیگر آن را نمیبیند
تو مرا زیاد داشتی
من زیادی بودم
زیادی برایت میمردم
زیادی عاشقت بودم
زیادی دوستت داشتم
آخر کار زیادی دلت را زدم
این قانون طبیعت بود
و اگر تو با اینهمه زیادی باز میماندی
قانون طبیعت زیر سوال میرفت
 
 
 
سیما امیرخانی

رویِ لبخند ِ من...

رویِ لبخند ِ من...

من مردی را می‎شناسم
که تمام ِ دو راهی‎های ِ مرا
ترمز می‎زند...
و آیینه‎اش را تنظیم می‎کند 
درست رویِ لبخند ِ من...
سبز که می‎شود
تمامِ قرمزها را
رد می‎کند....
اما هنوز هم باور ندارد
من
از آنچه در آیینه می‎بیند
به او نزدیک‎ترم!..
 
 
 
سمانه سوادی

تمام شد اردیبهشت

تمام شد اردیبهشت

تمام شد اردیبهشت 
قدم زدن زیر باران،
بی چتر
شعر خواندن،
درکوچه و خیابان
هرچه بود تمام شد،
با آن همه ادعا...
 
.
 
خرداد رسید 
باگل‌های بنفشه و عطر یاس از راه
و "تو" هنوز در همان ایستگاهِ نیامدن مانده‌ای
بس است دیگر "تو" هم 
بیا و برس از راه
بیا و برس، که سخت دلتنگم،